نوشته شده توسط : ๑۩۞۩๑...ẤŖ@Σ..๑۩۞۩♠๑

 

دخترجواني از مكزيك براي يك مأموريت اداري چندماهه به آرژانتين منتقل شد.

پس از دوماه، نامه اي از نامزد مكزيكي خود دريافت مي كند به اين مضمون:

لوراي عزيز، متأسفانه ديگر نمي توانم به اين رابطه از راه دور ادامه بدهم

 و بايد بگويم كه دراين مدت ده بار به توخيانت كرده ام !!!

 ومي دانم كه نه تو و نه من شايسته اين وضع نيستيم.

 من را ببخش و عكسي كه به تو داده بودم برايم پس بفرست


باعشق : روبرت

دخترجوان رنجيـده خاطر از رفتار مرد،

 از همه همكاران و دوستانش مي خواهد كه عكسي از نامزد،

 برادر، پسرعمو، پسردايي ... خودشان به او قرض بدهند

 و همه آن عكسها را كه كلي بودند با عكس روبرت، نامزد بي وفايش،

 در يك پاكت گذاشته و همراه با يادداشتي برايش پست مي كند،

 به اين مضمون:

روبرت عزيز، مرا ببخش، اما هر چه فكر كردم قيافه تو را به ياد نياوردم،

 لطفاً عكس خودت را از ميان عكسهاي توي پاكت جدا كن و بقيه را به من برگردان



:: موضوعات مرتبط: داستان غمگین , ,
:: بازدید از این مطلب : 747
|
امتیاز مطلب : 39
|
تعداد امتیازدهندگان : 11
|
مجموع امتیاز : 11
تاریخ انتشار : یک شنبه 22 اسفند 1389 | نظرات ()

صفحه قبل 1 صفحه بعد